لغتنامه دهخدا
مقطوف . [ م َ ] (ع ص ) چیده شده و گویند ثمر مقطوف . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (در اصطلاح عروض ) اجزای عروضی که بدان قطف راه یافته باشد. (از اقرب الموارد). فعولن چون از مفاعلتن خیزد آن را مقطوف خوانند و بسبب آنکه بدین زحاف از این جزو دو حرف و دو حرکت افتاده است آن ر