مقنطراتلغتنامه دهخدامقنطرات . [ م ُ ق َ طَ ] (ع ص ، اِ) دایره های متوازی با سطح افق . (از ناظم الاطباء). دایره هااند موازی مر افق را، اگر زبر افق باشند سوی سمت الرأس مقنطرات ارتفاع خوانند. و اگر زیر افق باشند سوی سمت الرأس به برابری پای مقنطرات انحطاط خوانند. (التفهیم ص <span class="hl" dir="l
طیبغالغتنامه دهخداطیبغا. [ ب َ ] (اِخ ) علاءالدین دوادار بکلیتی . وی مبتکر آلتی است که در علم نجوم بکار میرود. نام آن آلت «ربعکاری بر مقنطرات خط استواء» است . وی را رساله ای است که در آن آلت بحث میکند.
اسطرلاب تماملغتنامه دهخدااسطرلاب تمام . [ اُ طُ ب ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیرونی گوید: اسطرلاب تمام آن بود که مقنطراتش کشیده باشد از افق تا سمت الرأس نود مقنطره ٔ راست و عددشان بحروف جمل نبشته بود از سوی مشرق وز سوی مغرب از یکی تا نود و بولاء عدد طبیعی . و چون اندازه ٔ اسطرلاب خردتر بود از آ
ربع کاریلغتنامه دهخداربع کاری . [ رُ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) آلتی است نجومی مصنوع بر مقنطرات خط استواء وآنرا علاءالدین طیبغا الدوادار البکلیتی ابتکار کرده است . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به طیبغا شود.
ساعاتلغتنامه دهخداساعات . (ع اِ) (خطوط...) در اصطرلاب خطوطی است دور از یکدیگر در زیر مقنطرات : و خطهای ساعات معوجه آن اند که زیر افق میان مدار سرطان و مدار جدی کشیده است . و بمیان هر دو خطی عددشان نبشته است . از یکی تا دوازده . (التفهیم ص 295<
اسطرلاب تاملغتنامه دهخدااسطرلاب تام . [ اُ طُ ب ِ تام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسطرلابی که تمام مقنطرات را از یک تا نود دارا باشد. (التفهیم ص 297 ح ) : و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلاب های تام و نصفی ... که موجود بود برگرفتم . (جه