خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاطفت نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملاطفت نمودن
مترادف و متضاد
لطف کردن، ملاطفت کردن، مدارا کردن، مهربانی کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملاطفت نمودن
واژگان مترادف و متضاد
لطف کردن، ملاطفت کردن، مدارا کردن، مهربانی کردن
-
واژههای مشابه
-
ملاطفت آمیز
لغتنامه دهخدا
ملاطفت آمیز. [ م ُ طَ / طِ ف َ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به ملاطفت . توأم با نرمی و مهربانی .
-
ملاطفت آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] molātefat[']āmiz آمیخته با ملاطفت و مهربانی.
-
ملاطفت کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ بالحسني
-
نرمی و ملاطفت
فرهنگ گنجواژه
مهربانی.
-
جستوجو در متن
-
توجه نمودن
لغتنامه دهخدا
توجه نمودن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ] (مص مرکب ) ملاطفت کردن . نوازش نمودن . (ناظم الاطباء). توجه کردن . || روی نهادن به ... روی کردن به ... روی بسوی چیزی یا کسی کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توجه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تردب
لغتنامه دهخدا
تردب . [ ت َ رَدْ دُ ] (ع مص ) مهربانی و نرمی نمودن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مهربانی و تلطف کردن . (از اقرب الموارد). ملاطفت کردن بکسی . (از المنجد).
-
ملاطفة
لغتنامه دهخدا
ملاطفة. [ م ُ طَ ف َ ] (ع مص ) با کسی لطف کردن . (تاج المصادر بیهقی ) نیکویی کردن و نرمی نمودن با هم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). و رجوع به ملاطفت و ملاطفه شود.
-
توجه کردن
لغتنامه دهخدا
توجه کردن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توجه نمودن . دقت کردن . روی کردن به چیزی . مراقبت کردن . || نظر مرحمت بکسی داشتن . ملاطفت و مهربانی کردن بکسی . ابراز علاقه کردن بکسی . رجوع به توجه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
مرافقة
لغتنامه دهخدا
مرافقة. [ م ُ ف َ ق َ ] (ع مص ) با کسی همراهی کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). مصاحب و همراه کسی شدن در سفر. (از متن اللغة). رفیق و مصاحب کسی گشتن . (از اقرب الموارد). || ملاطفت نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفق کردن . (ف...
-
مدارات
لغتنامه دهخدا
مدارات . [ م ُ ] (ع اِمص ) صلح . آشتی . (غیاث اللغات ). نرمی . رفق . ترفق . ملاینه . لطف . مرافات . مدلات . مداملت . مجاملت . مماشات . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مدارا شود. || (مص ) رعایت کردن . (غیاث اللغات ). نرمی کردن . (دهار). مداراة. نرمی کردن .م...
-
رفق
لغتنامه دهخدا
رفق . [ رِ ] (ع اِ) چیزی که بدان یاری خواهند. || نیکوکرداری و نیکویی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || انقیاد نفس مر اموری را که حادث شود از طریق تبرع . (از نفائس الفنون ). || سود و نفع. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (اِمص...
-
تهنید
لغتنامه دهخدا
تهنید. [ ت َ ] (ع مص ) دروغ گفتن . || درنگ نمودن : ماهند تهنیداً؛ دروغ نگفت یا درنگ ننمود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دل کسی ببردن . (تاج المصادر بیهقی ). به عشق خود مبتلا کردن زن ، کسی را از نرمی و ملاطفت . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اق...