ملاحتلغتنامه دهخداملاحت . [ م َ ح َ ] (ع اِمص ) نمکینی . (غیاث ). مأخوذاز تازی ، زیبایی و دلربا بودن و خوب صورتی و لطافت ونیکویی و زیبایی دهان و چشم و ابرو. (ناظم الاطباء).بانمکی . نمک داری . حسن . خوبی . شیرینی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ملاحة. رجوع به ملاحة شود :
ملاحدلغتنامه دهخداملاحد. [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) خمیده و ناراست و نادرست . || بانفاق و بامکر. || بی دین و از دین برگشته . (ناظم الاطباء).
ملعطلغتنامه دهخداملعط. [ م َ ع َ ] (ع اِ) چراگاه که گیاهش را ستور لیسیده باشد یا چراگاه نزدیک که گرداگرد سراها باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، ملاعط. (از اقرب الموارد).