ملامتگرلغتنامه دهخداملامتگر. [ م َ م َ گ َ ] (ص مرکب ) نکوهنده و نکوهش کننده و سرزنش نماینده . (ناظم الاطباء). عاذل . لائم . نکوهشگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ملامت کننده . ملامت گو : بنشینیم همی عاشق و معشوق به هم نه ملامتگر ما را و نه نظار و رقیب . <p cl
ملامتگرفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرخاشگر، سرزنشگر، لوامه، ملامتگو، نکوهشگر ≠ ستایشگر ۲. ملامتکن، ملامتکننده
ملامتگریلغتنامه دهخداملامتگری . [ م َ م َ گ َ ] (حامص مرکب ) ملامت گر بودن . سرزنش کردن : برآشفت و برزد بر ابرو گره گشاده زبان در ملامتگری . مولانا مظهر (از آنندراج ).و رجوع به ملامتگر شود.
ملامتگریلغتنامه دهخداملامتگری . [ م َ م َ گ َ ] (حامص مرکب ) ملامت گر بودن . سرزنش کردن : برآشفت و برزد بر ابرو گره گشاده زبان در ملامتگری . مولانا مظهر (از آنندراج ).و رجوع به ملامتگر شود.
ملامتگریلغتنامه دهخداملامتگری . [ م َ م َ گ َ ] (حامص مرکب ) ملامت گر بودن . سرزنش کردن : برآشفت و برزد بر ابرو گره گشاده زبان در ملامتگری . مولانا مظهر (از آنندراج ).و رجوع به ملامتگر شود.