ملقعةلغتنامه دهخداملقعة. [ م ِ ق َ ع َ ] (ع ص ) امراءة ملقعة؛ زن پلیدزبان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملقحةلغتنامه دهخداملقحة. [ م ُ ق ِ ح َ] (ع ص ) مفرد ملاقح . (منتهی الارب ). بادی که از ابر بارانهای سودمند فرود می آورد. (ناظم الاطباء). ریح ملقحة؛ باد که درخت را باردار کند و از ابر باران آرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملاقح شود.
ملقحةلغتنامه دهخداملقحة.[ م ُ ق َ ح َ ] (ع ص ) ماده ٔ باردار. ج ، ملاقح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مچلکهلغتنامه دهخدامچلکه . [ م ُ چ َ ک َ ] (ترکی ، اِ) لفظی است ترکی به معنی عهدنامه . (آنندراج ). و رجوع به مچلکا شود.