ملموسلغتنامه دهخداملموس . [ م َ ](ع ص ) لمس شده . به دست سوده شده . (از ناظم الاطباء). ببسائیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وآنکه را بد ز پیل ملموسش دست و پای سطبر پر بؤسش گفت شکلش چنانکه مضبوط است راست همچون عمود مخروط است . س
ملموسلغتنامه دهخداملموس . [ م َ ](ع ص ) لمس شده . به دست سوده شده . (از ناظم الاطباء). ببسائیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وآنکه را بد ز پیل ملموسش دست و پای سطبر پر بؤسش گفت شکلش چنانکه مضبوط است راست همچون عمود مخروط است . س
ملموسلغتنامه دهخداملموس . [ م َ ](ع ص ) لمس شده . به دست سوده شده . (از ناظم الاطباء). ببسائیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وآنکه را بد ز پیل ملموسش دست و پای سطبر پر بؤسش گفت شکلش چنانکه مضبوط است راست همچون عمود مخروط است . س