ملیساءلغتنامه دهخداملیساء. [ م ُ ل َ ] (ع اِ) شیر ترش که در شیر خالص اندازند تا بسته گردد. || نیمروز. || میان مغرب و نماز خفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندکی از رخت طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رخت خانه ٔ خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). چیزی از قماش
ملساءلغتنامه دهخداملساء. [ م َ ] (ع ص ) مؤنث املس ، یعنی تابان و نرم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || می آسان در خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). می که به نرمی و آسانی در گلو فرورود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شیر ترش که در شیر خالص آمیزند تا دفزک شود. (منت
ملیسافرهنگ نامها(تلفظ: malisā) (عربی) زمانی بین مغرب و نماز عشا ، ماه صَفر ، ماهی بین آخر گرما و زمستان .
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم قافیه نمی کنند وفرق می گذار