مماتنلغتنامه دهخدامماتن . [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) دورشده . (ناظم الاطباء). دورشونده . || به نهایت دورکننده . (منتهی الارب ). رجوع به مماتنةشود. || شدید. یقال : سار سیراً مماتناً؛ ای شدیداً. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || درنگ و تأخیر کننده در وام . (منتهی الارب ). بدبده . بدحساب . آنکه در اد
ماماتینلغتنامه دهخداماماتین . (اِخ ) دهی از دهستان سرطا است که در بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
ممتنلغتنامه دهخداممتن . [ م ُ ت َن ن ] (ع ص ) نعمت دهنده . (از منتهی الارب ). || سوددهنده : فیکون [ الاَّملج ] دواءً ممتناً للروح . (ابن البیطار از ابن سینا). رجوع به امتنان شود.
ممتحنلغتنامه دهخداممتحن . [ م ُ ت َ ح َ ] (ع ص ) آزموده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). امتحان شده . آزمایش شده . || آزموده . (دهار). مجرب . (یادداشت مرحوم دهخدا). آزموده و حاذق و کارآزموده . (ناظم الاطباء). || بدحال . محنت زده . در بلا افتاده . پریشان روزگار. محنت رسیده :</s
ممتحنلغتنامه دهخداممتحن . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از امتحان . آنکه می نگرد و تأمل می کند در قول و گفتار و می اندیشد پایان کار را. (از ناظم الاطباء). || آزماینده . (آنندراج ). آنکه می آزماید و آزمایش می کند. (ناظم الاطباء). آزمایشگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). امتحان کننده <span cla
مماتنةلغتنامه دهخدامماتنة. [ م ُ ت َ ن َ ] (ع مص ) درنگ و تأخیر نمودن در وام و داردار کردن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ممادة. عذر آوردن و دفعالوقت کردن . (شرح قاموس ). دفعالوقت کردن .مماطله . (از اقرب الموارد). || به نهایت دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از
مماتنةلغتنامه دهخدامماتنة. [ م ُ ت َ ن َ ] (ع مص ) درنگ و تأخیر نمودن در وام و داردار کردن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ممادة. عذر آوردن و دفعالوقت کردن . (شرح قاموس ). دفعالوقت کردن .مماطله . (از اقرب الموارد). || به نهایت دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از