ممتادلغتنامه دهخداممتاد. [ م ُ ] (ع ص )دهنده ٔ عطا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مستعطی . بخشنده . (از اقرب الموارد). || خواهنده ٔ عطا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مستعطی . عطاخواه . (از اقرب الموارد).
ممتدلغتنامه دهخداممتد. [ م ُ ت َدد ] (ع ص ) کشیده شده و درازشده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). باامتداد و غیرمنقطع : مکیان را عز یکی بد صد شده تا قیامت عزشان ممتد شده . مولوی (مثنوی ).|| دراز. کشیده . طولانی . طویل .