ممثونلغتنامه دهخداممثون . [ م َ ] (ع ص ) مرد بر مثانه زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دردگین مثانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه درد مثانه دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنکه مثانه اش درد کند. (مهذب الاسماء).
ممتنلغتنامه دهخداممتن . [ م ُ ت َن ن ] (ع ص ) نعمت دهنده . (از منتهی الارب ). || سوددهنده : فیکون [ الاَّملج ] دواءً ممتناً للروح . (ابن البیطار از ابن سینا). رجوع به امتنان شود.
مماتنلغتنامه دهخدامماتن . [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) دورشده . (ناظم الاطباء). دورشونده . || به نهایت دورکننده . (منتهی الارب ). رجوع به مماتنةشود. || شدید. یقال : سار سیراً مماتناً؛ ای شدیداً. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || درنگ و تأخیر کننده در وام . (منتهی الارب ). بدبده . بدحساب . آنکه در اد