ممنوعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ت، قدغن، منعشدگی، جلوگیری، انحصار، محرومیت، تحدید، منع، تحریم، نهی، نهیازمنکر تحریم، تحریم اقتصادی، بایکوت انحصار دولتی تخصیص قُرُق، حکومتنظامی جنس ممنوعالورود، قاچاق، کنتراباند، محرمات ممنوعالمداخله
ممنوعیتprohibitionواژههای مصوب فرهنگستانشیوهای در سیاست مهار مواد و الکل که در آن تولید و فروش و مصرف آنها اکیداً ممنوع میشود متـ . سیاست ممنوعیت مطلق zero tolerant policy
ممنوعیت آتشburning banواژههای مصوب فرهنگستانممنوعیت اعلامشده در مورد روشن کردن آتش در فضای باز در مناطق خاصی که خطر حریق در آن همواره زیاد است
ممنوعیت آتشburning banواژههای مصوب فرهنگستانممنوعیت اعلامشده در مورد روشن کردن آتش در فضای باز در مناطق خاصی که خطر حریق در آن همواره زیاد است
ممنوعیت آتشburning banواژههای مصوب فرهنگستانممنوعیت اعلامشده در مورد روشن کردن آتش در فضای باز در مناطق خاصی که خطر حریق در آن همواره زیاد است