مناطلغتنامه دهخدامناط. [ م َ ](ع مص ) (از «ن و ط») مصدر میمی است . به چیزی درآویختن . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِمص ) به معنی درآویختگی و پیچیدگی که حاصل بالمصدر است . (غیاث ) (آنندراج ). درآویختگی و پیچیدگی . (از ناظم الاطباء). || (اِ) صیغه ٔ اسم ظرف به معنی جای درآویختن چیزی . (غیاث ) (آنندر
مناطفرهنگ فارسی معین(مَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) درآویختن . 2 - (اِمص .) آویختگی ، تعلیق . 3 - (اِ.) جای آویختن . 4 - ملاک ، سند. 5 - مقصد، مطلب .
مئناثلغتنامه دهخدامئناث . [ م ِءْ ](ع ص ) زنی که او را عادت ماده زادن باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و همچنین است رجل مئناث زیرا مذکر و مؤنث در وزن مفعال یکسانند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زمین نرم بسیار رویاننده ٔ نبات . || شمشیر کند. (منتهی الارب ) (از
میناثلغتنامه دهخدامیناث . (ع ص ) مئناث . (آنندراج ). صورتی از مئناث . ج ، مآنیث . (مهذب الاسماء). رجوع به مئناث و مهذب الاسماء شود : و توفی ابنه ابوعلی فی شهور سنة تسع و عشرین و خمسمائة و کان میناثاً. (تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 197).
منأتلغتنامه دهخدامنأت . [ م ُ ءَ ] (ع ص ) دورکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منأثلغتنامه دهخدامنأث . [ م َ ءَ ] (ع مص ) دور شدن . نَأث . || کوشیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درنگ کردن . (از اقرب الموارد).
مناطقیلغتنامه دهخدامناطقی . [ م َ طِ قی ی ] (ع ص نسبی ) کمرگر. (مهذب الاسماء). || منسوب است به مناطق که جمع منطقة است . (از انساب سمعانی ).
مناطللغتنامه دهخدامناطل . [ م َ طِ ] (ع اِ) افشردگیها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). معصره ها و منگنه ها. (ناظم الاطباء). چرخشتها که در آن چیزها بیفشرند. (از اقرب الموارد).
مناطقةلغتنامه دهخدامناطقة. [ م ُ طَ ق َ ] (ع مص ) با کسی سخن گفتن . (المصادر زوزنی ). با هم گفتگو و سخن کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مناطاةلغتنامه دهخدامناطاة. [ م ُ ] (ع مص ) با یکدیگر کاویدن . (مجمل اللغة). با یکدیگر نزاع کردن و ستم نمودن . || دو زن روباروی نشسته گروهه ٔ رشته پیش یکدیگر انداختن تا بافند جامه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مناطبةلغتنامه دهخدامناطبة. [ م ُ طَ ب َ ] (ع مص ) بر یکدیگر برآغالانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اساسفرهنگ مترادف و متضاداصل، بن، بنیان، بنیاد، پایه، پی، زمینه، شالوده، قاعده، کنه، ماخذ، مبنا، محور، مناط، نهاد
کانالت تولغتنامه دهخداکانالت تو. [ ل ِت ْ ت ُ ] (اِخ ) نقاش ایتالیایی که در ونیز بدنیا آمد. وی مؤلف کتاب مناط ونیز است (1768-1697).
مناطقیلغتنامه دهخدامناطقی . [ م َ طِ قی ی ] (ع ص نسبی ) کمرگر. (مهذب الاسماء). || منسوب است به مناطق که جمع منطقة است . (از انساب سمعانی ).
مناطللغتنامه دهخدامناطل . [ م َ طِ ] (ع اِ) افشردگیها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). معصره ها و منگنه ها. (ناظم الاطباء). چرخشتها که در آن چیزها بیفشرند. (از اقرب الموارد).
مناطقةلغتنامه دهخدامناطقة. [ م ُ طَ ق َ ] (ع مص ) با کسی سخن گفتن . (المصادر زوزنی ). با هم گفتگو و سخن کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مناطاةلغتنامه دهخدامناطاة. [ م ُ ] (ع مص ) با یکدیگر کاویدن . (مجمل اللغة). با یکدیگر نزاع کردن و ستم نمودن . || دو زن روباروی نشسته گروهه ٔ رشته پیش یکدیگر انداختن تا بافند جامه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مناطبةلغتنامه دهخدامناطبة. [ م ُ طَ ب َ ] (ع مص ) بر یکدیگر برآغالانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).