مناطقیلغتنامه دهخدامناطقی . [ م َ طِ قی ی ] (ع ص نسبی ) کمرگر. (مهذب الاسماء). || منسوب است به مناطق که جمع منطقة است . (از انساب سمعانی ).
مناطقةلغتنامه دهخدامناطقة. [ م ُ طَ ق َ ] (ع مص ) با کسی سخن گفتن . (المصادر زوزنی ). با هم گفتگو و سخن کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مناطقلغتنامه دهخدامناطق . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مِنطَق ، به معنی میان بند که نطاق باشد. (آنندراج ). ج ِ منطق . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : و ما رصع من الوشح و المناطق و القلانس و القفازات . (الجماهر ص 21).همچو میزان دشمن تو باد
تصویر همدماisotherm imageواژههای مصوب فرهنگستانتصویری که در آن خطوط تراز، مناطقی با دمای مساوی را به یکدیگر وصل میکند
طبیعتگردی عمومیsoft ecotourism, passive ecotourism, shallow ecotourism, popular ecotourism, eco-generalist ecotourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی طبیعتگردی با گرایش به سفرهای چندمنظوره و کوتاه به مناطقی با خدمات مناسب