منافثةلغتنامه دهخدامنافثة. [ م ُ ف َ ث َ ] (ع مص ) زیرگوشی گفتن با دیگری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منافثت شود.
منافتةلغتنامه دهخدامنافتة. [ م ُ ف َ ت َ ] (ع مص ) جوشیدن . یقال : القدر تنافت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
منافطةلغتنامه دهخدامنافطة. [ م ُ ف َ طَ ] (ع مص ) کفک انداختن دیگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). محیطالمحیط این معنی را در ذیل باب تفاعل (تنافط) آورده و گوید در بعضی از نسخ باب مفاعله نیز دیده شد.
منافثلغتنامه دهخدامنافث . [م ُ ف ِ ] (ع ص ) هم راز. (مهذب الاسماء). زیرگوشی گوینده . (ناظم الاطباء). رجوع به منافثة و مدخل بعد شود.
منافثتفرهنگ فارسی معین(مُ فِ ثَ) [ ع . منافثة ] 1 - (مص ل .) زیرگوشی گفتن . 2 - با هم صحبت کردن ، 3 - پچ پچ کردن .
منافثتلغتنامه دهخدامنافثت . [ م ُف َ / ف ِ ث َ ] (از ع ، اِمص ) منافثة. هم راز بودن . با یکدیگر محرمانه سخن گفتن . گفتگوی خصوصی با هم داشتن : ... بر یک سریر مسرت استرواح مثافنت و منافثت یافتند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص <span class="hl
پچ پچلغتنامه دهخداپچ پچ . [ پ ِ پ ِ / پ ُ پ ُ ] (اِ صوت ) پچ پچه . فچفچه . پژپژ.(رشیدی ). بچ بچ . پج پج . نام آواز آنکه راز و نجوی کند. نجوی . نمیمه . هسیس . منافثه . سخنی که آهسته با یکدیگر گویند . || لفظی که شبانان بز را بدان نوازند. پج پج :