لغتنامه دهخدا
منبعث . [ مُم ْ ب َ ع ِ ] (ع ص ) برانگیخته شونده . (غیاث ) (آنندراج ). برانگیخته شده . (ناظم الاطباء). برانگیخته : وقار آن بود که نفس در وقتی که منبعث باشد به سوی مطالب آرام نماید. (اخلاق ناصری ). یکی آنکه منبعث باشد به سوی جذب نفعی ، دیگری آنکه منبعث