منتسغلغتنامه دهخدامنتسغ. [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) شتران دورشده در چراگاه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شتر دست برزننده بر پنجم سپل از جهت مگس . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انتساغ شود.
منتسقلغتنامه دهخدامنتسق . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) امور با هم منتظم شونده . (آنندراج ). مرتب و منظم شده و بر یک روش آورده . (ناظم الاطباء). بسامان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : همیشه احوال و امور ایشان منتسق ومنتظم بود. (تاریخ قم ص 241)
منتشغلغتنامه دهخدامنتشغ.[ م ُ ت َ ش ِ ] (ع ص ) شتر پراکنده و دورشونده در چراگاه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).