منتفعلغتنامه دهخدامنتفع. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص )سودیابنده . (آنندراج ). سودیابنده و یا آنکه سود می برد و فایده می یابد و سودمند می گردد از هر چیزی . سودیافته و منفعت حاصل کرده . (از ناظم الاطباء). سودبرده . بهره یافته . برخوردار. فایده برنده . نفعبرنده . سودیاب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رج
منتفعلغتنامه دهخدامنتفع. [م ُ ت َ ف َ ] (ع ص ) سودبرده شده : دهان شره از خون آشامی دربست و «الناس علی دین ملوکهم » نصی متبعو امری منتفع دانست . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 219).
منطفةلغتنامه دهخدامنطفة. [ م ُ ن َطْ طَ ف َ ] (ع ص ) گوشواره پوشیده .(ناظم الاطباء): وصیفة منطفة؛ داه یا کنیزک گوشواره پوشیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
منتفیلغتنامه دهخدامنتفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نیست شونده . (غیاث ). نیست شونده و دورشونده و یکسوی گردنده . (آنندراج ). دورشده و یکسوگردیده و نیست و نابود شده .(ناظم الاطباء). از بین رونده . از میان رفته . سپری شده : چه روح در این کشف به مشاهده متفرد بودو کذب از او منتفی
منطفیلغتنامه دهخدامنطفی ٔ. [ م ُ طَ ف ِءْ ] (ع ص ) آتش فرومرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فروکشته . فرومیرانیده . خاموش کرده . فرونشانده . (آتش ، حرارت و مانند آن ). (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مدخل بعد و انطفاء شود.
منطفیلغتنامه دهخدامنطفی . [ م ُ طَ ] (ع ص ) چراغ فرونشیننده ، یا آتش و گرمی فرونشیننده . (غیاث ) (آنندراج ). خاموش شده و فرومرده و فرونشانده . (ناظم الاطباء). خاموش . مرده . فرومرده . کشته (آتش ). سردشده . فرونشانده (آتش ، چراغ ، شمع و امثال آن ). (یادداشت مرحوم دهخدا) :</span