تهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بن، بیخ، ریشه ۲. پس ۳. بنیاد ۴. ژرفنا، عمق، قعر ۵. آخر، انتها، پایین، زیر، منتهاالیه ≠ رو، سر
انتهافرهنگ مترادف و متضاد۱. آخر، اختتام، انجام، پایان، ختم، سرانجام، عاقبت، فرجام، منتهاالیه، منتها، نوک، نهایت ۲. بن، ته، راس ≠ آغاز، ابتدا
فرجیهلغتنامه دهخدافرجیه . [ ف َ رَ جی ی َ / ی ِ ] (اِ) نوعی جامه ٔ پشمین فراخ با آستینهای گشاده ٔ بسیار دراز که از سرانگشتان درمیگذشته و منتهاالیه یعنی دهانه ٔ آستینها بسته بوده است . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرجی شود.
ربابلغتنامه دهخدارباب .[ رُ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة). زمینی است میان دیار بنی عامر و بلحارث بن کعب ، گفته شده رباب در دیار بنی عامر در منتهاالیه میل بیشة در وادی های نجد است . (از معجم البلدان ).
دور (فراتر)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] دور (فراتر)، فاصلهدار، بعید راه دور، ازراه دور، دوربرد محیطی، پایانی، نهایی دورتر، آنسوتر، فراتر، عقب دورترین، منتهاالیه، اقصا (اقصی) خارج ازدید، ناپدید، نامرئی، ناپیدا طولانی بَری، مبری، منزه، پاک