مناعفلغتنامه دهخدامناعف . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) مناعف الجبل ؛ سرهای کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
منحوفلغتنامه دهخدامنحوف . [ م َ ] (ع ص ) لاغر و نزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نحیف . (اقرب الموارد).
شکارگری منفی،شکار منفیnegative predationواژههای مصوب فرهنگستانکاهش موضعی جمعیت شکار در پاسخ به افزایش تراکم جمعیت شکارگر
مانولغتنامه دهخدامانو. (اِ) صدا و آواز بازگشت و رد آواز. || صوت و آواز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || روح و جان . || آوازه و شهرت . (ناظم الاطباء). شایعه . خبر. (از فرهنگ جانسون ).