منخرطلغتنامه دهخدامنخرط. [ م ُ خ َ رِ ] (ع ص ) درکشیده شونده در رشته . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). منسلک . در رشته کشیده . به رشته درآمده : سلطان طمغاج خان ... در حیات بود و خال بنده شرف الزمان ... در سلک خدمت آن پادشاه منخرط. (لباب الالباب چ نفیسی ص <span cla
منخرطفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه به نادانی و خودسری دست به کاری بزند و خود را به خطر بیندازد.۲. لاغر؛ باریک.۳. تراشیده.۴. بهرشتهکشیدهشده.
سلامیلغتنامه دهخداسلامی . [ س َل ْ لا ] (اِخ ) ابوعلی السلامی البیهقی النیشابوری المتوفی سنه 300، ثعالبی در یتیمه الدهر (ج 4 ص 29) گوید وی در سلک ملازمان و کتاب ابوبکر [ محمدبن المظفر ] بن محت
جبل السماقلغتنامه دهخداجبل السماق . [ ج َ ب َ لُس ْ س ُم ْ ما ] (اِخ )نام کوهی است در نواحی حلب . یاقوت آرد: کوه بزرگی است از اعمال حلب که دارای شهرها و دهات و قلعه های بسیاری است که همه متعلق به اسماعیلیه [ ملاحده ]، و بیشتر آنها تحت فرمانروائی حکومت حلب میباشند. در آنجاباغها و مزارع وجود دارد ولی
طوطیلغتنامه دهخداطوطی . (اِخ ) (ملک ...). عوفی در لباب الالباب گوید: مخدوم انوری ، از افاضل جهان و اعیان خراسان و میان او و اوحدالدین انوری مکاتبات و مشاعرات است ...گویند به سمع سلطان علاءالدین ملک الجبال رسانیدند که انوری تو را هجا گفته است و پای از حد خود فراتر نهاده و زبان به مثالب تو برگش
خالدلغتنامه دهخداخالد. [ ل ِ ](اِخ ) ابن ربیع المکی الطولانی ملقب به امیر عمید فخرالدین تاج الافاضل . وی از افاضل و بزرگان خراسان بوده و در نظم و نثر دست داشته است . میان او و انوری مکاتبات و مشاعرات بود، و این بیت دلالت بر این دارد:سلام علیک ، انوری ، کیف حالک مرا حال بی تو نه نیک اس
ملائکهلغتنامه دهخداملائکه . [ م َ ءِ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، فرشتگان . (ناظم الاطباء).فرشتگان . جمع ملک است . در اصل ملائک بود تاء به جهت تأکید معنی جمع زیاده کرده اند چنانکه ملاحده جمع ملحد و صیاقله جمع صیقل . (غیاث ) (آنندراج ). ملائکة <span clas