مندرلغتنامه دهخدامندر. [ م َ دَ ] (ع مص ) صاف کردن و مسطح کردن زمین بوسیله ٔ غلطک . (از دزی ج 2 ص 618).
مندرلغتنامه دهخدامندر. [ م ُ دِ ] (ع ص ) افکننده . (آنندراج ). آنکه می افکند چیزی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || از شمار افکننده . (آنندراج ). آنکه از شمار می افکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به شمشیر افکننده دست کسی را. (آنندراج ) (از
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن الجارودبن عمروبن حبیش العبدی (1-61 هَ . ق .) امیر و از بخشندگان بزرگ بود. در عهد رسول اکرم (ص ) متولدشد و در جنگ جمل همراه علی (ع ) بود و علی (ع ) او رابه فرمانروایی اصطخر گماشت ،
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن سعید، مکنی به ابوالحکم (302-349 هَ . ق .). قاضی و از ادبای اندلس بود. از آثار اوست : احکام القرآن و الناسخ و المنسوخ . او را خطبه ها و رسائل بلیغ و شعر است . (از اعلام زرکلی ج <spa
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ملقب به المنصور اولین از امرای تجیبی سرقسطه (410-414 هَ . ق .). (یادداشت مرحوم دهخدا).
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن الجارودبن عمروبن حبیش العبدی (1-61 هَ . ق .) امیر و از بخشندگان بزرگ بود. در عهد رسول اکرم (ص ) متولدشد و در جنگ جمل همراه علی (ع ) بود و علی (ع ) او رابه فرمانروایی اصطخر گماشت ،
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن سعید، مکنی به ابوالحکم (302-349 هَ . ق .). قاضی و از ادبای اندلس بود. از آثار اوست : احکام القرآن و الناسخ و المنسوخ . او را خطبه ها و رسائل بلیغ و شعر است . (از اعلام زرکلی ج <spa
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ملقب به المنصور اولین از امرای تجیبی سرقسطه (410-414 هَ . ق .). (یادداشت مرحوم دهخدا).
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) یکی از اسماء پیغمبر ما (ص ) که آن حضرت نیز کفار را از عذاب دوزخ می ترسانیدند. (غیاث ) (آنندراج ).
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (ع ص ) بیم کننده . (دهار) (مهذب الاسماء). ترساننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). آگاه سازنده و پنددهنده و آنکه می ترساند. (ناظم الاطباء). بیم دهنده . مقابل مبشر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : و عجبوا ان جأهم منذر منهم و قال الکافرون
ابوالمنذرلغتنامه دهخداابوالمنذر. [ اَ بُل ْ م ُ ذِ ] (اِخ ) یزیدبن عامر. رجوع به ابوالمنذر انصاری شود.
ابوالمنذرلغتنامه دهخداابوالمنذر. [ اَ بُل ْ م ُ ذِ ] (اِخ ) سیدالقرّاء خزرجی ّالأنصاری . رجوع به سیدالقراء خزرجی انصاری شود.
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن الجارودبن عمروبن حبیش العبدی (1-61 هَ . ق .) امیر و از بخشندگان بزرگ بود. در عهد رسول اکرم (ص ) متولدشد و در جنگ جمل همراه علی (ع ) بود و علی (ع ) او رابه فرمانروایی اصطخر گماشت ،
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن سعید، مکنی به ابوالحکم (302-349 هَ . ق .). قاضی و از ادبای اندلس بود. از آثار اوست : احکام القرآن و الناسخ و المنسوخ . او را خطبه ها و رسائل بلیغ و شعر است . (از اعلام زرکلی ج <spa