منظومهلغتنامه دهخدامنظومه . [ م َ م َ / م ِ ] (از ع ، ص ، اِ) تأنیث منظوم . منظومة. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منظوم شود. || هر چیز واقعشده در صف و قطار و در نظم . (ناظم الاطباء).- منظومه ٔ زواهر ؛ رشته ٔ مروارید. (ناظم الاطباء)
منظومهفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) مجموعهای بلند از اشعاری با موضوعات گوناگون که معمولاً در قالب مثنوی سروده شده.۲. (نجوم) = ⟨ منظومۀ شمسی۳. (صفت) [قدیمی] = منظوم⟨ منظومهٴ شمسی: (نجوم) مجموعهای از اجرام سماوی شامل خورشید و نُه سیاره که سیارۀ زمین را نیز شامل میشود.
تنيندیکشنری عربی به فارسیاژدها , منظومه دراکو , صداي وزوز(در اثر حرکت سريع) , حرکت کردن , پرواز کردن , غژغژ کردن
منظومهلغتنامه دهخدامنظومه . [ م َ م َ / م ِ ] (از ع ، ص ، اِ) تأنیث منظوم . منظومة. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منظوم شود. || هر چیز واقعشده در صف و قطار و در نظم . (ناظم الاطباء).- منظومه ٔ زواهر ؛ رشته ٔ مروارید. (ناظم الاطباء)
منظومهفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) مجموعهای بلند از اشعاری با موضوعات گوناگون که معمولاً در قالب مثنوی سروده شده.۲. (نجوم) = ⟨ منظومۀ شمسی۳. (صفت) [قدیمی] = منظوم⟨ منظومهٴ شمسی: (نجوم) مجموعهای از اجرام سماوی شامل خورشید و نُه سیاره که سیارۀ زمین را نیز شامل میشود.
منظومهلغتنامه دهخدامنظومه . [ م َ م َ / م ِ ] (از ع ، ص ، اِ) تأنیث منظوم . منظومة. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منظوم شود. || هر چیز واقعشده در صف و قطار و در نظم . (ناظم الاطباء).- منظومه ٔ زواهر ؛ رشته ٔ مروارید. (ناظم الاطباء)
منظومهفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) مجموعهای بلند از اشعاری با موضوعات گوناگون که معمولاً در قالب مثنوی سروده شده.۲. (نجوم) = ⟨ منظومۀ شمسی۳. (صفت) [قدیمی] = منظوم⟨ منظومهٴ شمسی: (نجوم) مجموعهای از اجرام سماوی شامل خورشید و نُه سیاره که سیارۀ زمین را نیز شامل میشود.