منعطفلغتنامه دهخدامنعطف . [ م ُ ع َ طِ ] (ع ص ) خم گیرنده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). خمیده و خم گرفته و دولاشده . (ناظم الاطباء). || برگردنده . (غیاث ) (آنندراج ).- منعطف کردن ؛ برگردانیدن . متوجه ساختن : پدر و دختر گفتند مگر اخ
منعطفلغتنامه دهخدامنعطف . [ م ُ ع َ طَ ] (ع اِ) منعطف الوادی ؛ خم رودبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منعطفلغتنامه دهخدامنعطف . [ م ُ ع َ طِ ] (ع ص ) خم گیرنده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). خمیده و خم گرفته و دولاشده . (ناظم الاطباء). || برگردنده . (غیاث ) (آنندراج ).- منعطف کردن ؛ برگردانیدن . متوجه ساختن : پدر و دختر گفتند مگر اخ
منعطفلغتنامه دهخدامنعطف . [ م ُ ع َ طَ ] (ع اِ) منعطف الوادی ؛ خم رودبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منعطفلغتنامه دهخدامنعطف . [ م ُ ع َ طِ ] (ع ص ) خم گیرنده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). خمیده و خم گرفته و دولاشده . (ناظم الاطباء). || برگردنده . (غیاث ) (آنندراج ).- منعطف کردن ؛ برگردانیدن . متوجه ساختن : پدر و دختر گفتند مگر اخ
منعطفلغتنامه دهخدامنعطف . [ م ُ ع َ طَ ] (ع اِ) منعطف الوادی ؛ خم رودبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).