خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منفور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منفور
/manfur/
معنی
۱. مورد نفرت؛ ناپسند.
۲. رمیده؛ دورشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رانده، مردود، مطرود، نفرتانگیز ≠ محبوب
دیکشنری
accursed, abominable, hate
-
جستوجوی دقیق
-
منفور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] manfur ۱. مورد نفرت؛ ناپسند.۲. رمیده؛ دورشده.
-
منفور
واژگان مترادف و متضاد
رانده، مردود، مطرود، نفرتانگیز ≠ محبوب
-
منفور
لغتنامه دهخدا
منفور. [ م َ ] (ع ص ) مغلوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دورگردیده . (آنندراج ). || ترسیده . (آنندراج ). || نفرت کرده شده و ناپسند و مکروه . (ناظم الاطباء). مورد نفرت واقعشده .- منفور شدن ؛ نفرت کردن و کراهت داشتن...
-
منفور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) ناپسند، مورد نفرت .
-
منفور
دیکشنری فارسی به انگلیسی
accursed, abominable, hate
-
منفور
دیکشنری فارسی به عربی
بغيض , حقود , مکروه
-
واژههای مشابه
-
آدم منفور
دیکشنری فارسی به انگلیسی
swine
-
منفور (آدم)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
wretch, wretched
-
ادم منفور
دیکشنری فارسی به عربی
کلب الصيد
-
آدم پست و منفور
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pariah
-
محکوم و منفور اعلام کردن به طور رسمی (کلیسا)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
anathematize
-
جستوجو در متن
-
مث مول ننه
لهجه و گویش تهرانی
منفور
-
deject
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفور، پژمان کردن، افسردن، دل شکسته کردن