لغتنامه دهخدا
منقاف . [ م ِ ] (ع اِ) نول مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). منقار مرغان . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || گوش ماهی . (مهذب الاسماء). نوعی از شبه سپید که آن را مورچه خوانند یا استخوان جانورکی است دریایی که از آن کاغذ و جامه را جلا دهند. (منتهی الارب ) (