منهرجلغتنامه دهخدامنهرج . [ م ُ هََ رِ ] (ع ص ) مست شده از بوزه یا شراب . (ناظم الاطباء). مست شونده از بگنی و جز آن . (آنندراج ). رجوع به انهراج شود.
منعرجلغتنامه دهخدامنعرج . [ م ُ ع َ رَ ] (ع ص ) خمیده . || خم وادی بر راست و چپ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کان لم یرد ماء بمنعرج اللوی و لاظنها یوماً ظلال خیام .(از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
منعرجلغتنامه دهخدامنعرج . [ م ُ ع َ رِ ] (ع ص ) خمیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آفتاب خمنده به سوی مغرب و میل کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آفتاب به سوی مغرب میل کرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انعراج شود.