منویلغتنامه دهخدامنوی . [ م َ ن َ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به مناة که نام بتی است . (ناظم الاطباء). رجوع به مناة شود.
منویلغتنامه دهخدامنوی . [ م َ ن َ وی ی / م َ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به مانی . مانوی : حدیث رقعه ٔ توزیع بر تو عرضه کنم چنانکه عرضه کند دین به مانوی منوی .منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص <span class="hl" dir="l
منویلغتنامه دهخدامنوی . [ م َ ن َ وی ی / م َ ن َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به منی ، آب مرد.- شریان منوی ؛ در مردان به بیضه ها متفرق شده ، در زنان به تخمدان و رحم و شیپورهای آن میرود... در مردان ، در کنار مجرای ناقل منی واقع و با آن و با
منویلغتنامه دهخدامنوی . [ م َن ْ وی ی ] (ع ص ) نیت کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). نیت شده . آهنگ کرده . در دل گرفته . (یادداشت مرحوم دهخدا). مَنویَة؛ قصدشده . رجوع به مدخل بعد شود.
غذاخوری با منوی کاملfull-menu restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوریای که صورتغذای آن شامل تعداد زیادی، دستِکم ده غذای اصلی است و بنا بر سفارش طبخ میشود متـ . رستوران با منوی کامل
غذاخوری با منوی محدودlimited-menu restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوری با غذا و خدمات محدود متـ . رستوران با منوی محدود
انگشت میانیmiddle finger, digit medius, digit tertius manusواژههای مصوب فرهنگستانسومین انگشت که بلندترین انگشت دست است
مینویلغتنامه دهخدامینوی . (اِ) مینو. بهشت : وزان شارسان سوی مانوی راندکه او را جهاندار مینوی خواند.فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی 1120/43).رجوع به مینو شود.
مینویلغتنامه دهخدامینوی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به مینو. بهشتی . جنتی . || روحانی . رجوع به مینو شود.- جهان (عالم ) مینوی ؛ جهان روحانی . عالم مینوی . مقابل دنیا و گیتی .
منویاتلغتنامه دهخدامنویات .[ م َن ْ وی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ منویة. قصدها. نیتها. نیت شده ها. مقاصد. رجوع به منوی و منویة و نیت شود.
منویشلغتنامه دهخدامنویش . [ م َن ْ ] (ع اِ) مناوش . بنفش تیره . بنفش کبود. بنفسج . رنگ ارغوانی متمایل به رنگ آبی تیره . (از دزی ج 2 ص 617 و 619).
منویةلغتنامه دهخدامنویة. [ م َن ْ وی ی َ ] (ع ص ) تأنیث منوی . ج ، منویات . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منوی و منویات شود.
منویاتلغتنامه دهخدامنویات .[ م َن ْ وی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ منویة. قصدها. نیتها. نیت شده ها. مقاصد. رجوع به منوی و منویة و نیت شود.
منویشلغتنامه دهخدامنویش . [ م َن ْ ] (ع اِ) مناوش . بنفش تیره . بنفش کبود. بنفسج . رنگ ارغوانی متمایل به رنگ آبی تیره . (از دزی ج 2 ص 617 و 619).
منویةلغتنامه دهخدامنویة. [ م َن ْ وی ی َ ] (ع ص ) تأنیث منوی . ج ، منویات . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منوی و منویات شود.