منکبرنیلغتنامه دهخدامنکبرنی . [ م ِک ُ ب ِ ] (اِخ ) مینکبرنی . لقب جلال الدین خوارزمشاه (617-628 هَ . ق .). تلفظ و معنی دقیق کلمه هنوز معلوم نیست . فرهاد میرزا در زنبیل ص 204 آن را مرکب از دو کل
جلال الدین مینکبرنیلغتنامه دهخداجلال الدین مینکبرنی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ک َ ب ِ ] (اِخ ) ابن قطب الدین محمد از شاهان خوارزمشاهی است .رجوع به دستور الوزراء ص 230، 235، 267، 323</spa
لوریلغتنامه دهخدالوری . (اِخ ) شهری از بلاد مشرق دریاچه ٔ ایروان که به دست جلال الدین منکبرنی فتح شد. (تاریخ مغول ص 128).
قشقر اتابکیلغتنامه دهخداقشقر اتابکی . [ ] (اِخ ) سیف الدین . از طرف سلطان جلال الدین منکبرنی والی گنجه بوده است . رجوع به شدالازار ص 550 شود.
اغراقلغتنامه دهخدااغراق . [ ] (اِخ ) سیف الدین از امرای ترک سلطان جلال الدین منکبرنی . رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 ص 106 و 109 شود.
اغراق ملکلغتنامه دهخدااغراق ملک . [ ] (اِخ ) از امرای سلطان جلال الدین منکبرنی است . رجوع به سیف الدین اغراق و تاریخ جهانگشای جوینی ص 138، 139، 192، 196 و <span c
تربایلغتنامه دهخداتربای . [ ت ُ ] (اِخ ) تربای تقشی . از امراء چنگیزخان که به تعاقب سلطان جلال الدین منکبرنی مأمور شد. رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 33، 110، 1