شیاف مهبلیpessary, vaginal suppositoryواژههای مصوب فرهنگستانداروی جامدی که به مهبل وارد میکنند متـ . شیاف زهراهی
محابللغتنامه دهخدامحابل . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ محبل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محبل شود.
محبللغتنامه دهخدامحبل . [ م َ ب َ ] (ع اِ) هنگام باردار شدن . یقال کان ذلک فی محبل فلان ؛ ای وقت حبل امه . (منتهی الارب ). هنگام دربار بودن بچه . زمان حمل و باردار شدن . (ناظم الاطباء). || کتاب نخستین . (منتهی الارب ). الکتاب الاول . (تاج العروس ).
محبللغتنامه دهخدامحبل . [ م َ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) زهدان . مهبل . جای بچه در شکم . (یادداشت مرحوم دهخدا). بچه دان . || دهن زهدان . راه نره از آن . (منتهی الارب ). جائی که نره در آن قرار میگیرد. (ناظم الاطباء). || موضع آبستنی از رحم . تخم دان . (یادداشت مرحوم ده
شیاف مهبلیpessary, vaginal suppositoryواژههای مصوب فرهنگستانداروی جامدی که به مهبل وارد میکنند متـ . شیاف زهراهی
کامش زهراهیvaginal sexواژههای مصوب فرهنگستاناقدامی که در آن عضو تناسلی جنس مذکر وارد عضو تناسلی جنس مؤنث میشود متـ . کامش مهبلی
علی مهلبیلغتنامه دهخداعلی مهلبی . [ ع َ ی ِ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (اِخ ) (علی بلال ...) ابن معاویةبن احمد ازدی مهبلی بصری شیعی . مکنی به ابوالحسن . متوفی در حدود سال 250 هَ . ق . او راست : الرشد والبیان . (از هدیة العارفین ).
صفاقلغتنامه دهخداصفاق . [ ص ِ ] (ع اِ) پوست تنک زیر پوست که بر وی موی روید یا پوستی که روده ها را گرفته یا همه ٔ پوست شکم . (منتهی الارب ).پوستی که بر گرد روده ها و احشا باشد و این یک پرده است از سه پرده ٔ شکم . (غیاث اللغات ). پوست اندرون شکم . (مهذب الاسماء). پوست درونی شکم . نوعی از غشا اس
شیاف مهبلیpessary, vaginal suppositoryواژههای مصوب فرهنگستانداروی جامدی که به مهبل وارد میکنند متـ . شیاف زهراهی