مهتبلغتنامه دهخدامهتب . [ م ُ ت َب ب ] (ع ص ) تکه ٔ نیک تیزشده به گشنی و بانگ کننده . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به مهباب شود.
محطبلغتنامه دهخدامحطب . [ م ِ طَ ] (ع اِ) داس . ابزاری که بدان هیزم قطع میکنند و نوعی از داس . (ناظم الاطباء).
محطبلغتنامه دهخدامحطب . [ م ُ طِ ] (ع ص ) درخت رزی که آماده باشد بریدن هیزم . رااز وی . || جای هیزم ناک . (ناظم الاطباء).
معتبلغتنامه دهخدامعتب . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بازگشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معتبلغتنامه دهخدامعتب . [ م ُ ع َت ْ ت ِ ] (اِخ ) ابن ابی لهب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف هاشمی پسر عم و از صحابه ٔ پیغمبر اکرم است . وی با برادر خود عتبه به هنگام فتح مکه اسلام آورد و در جنگ حنین شرکت داشت . (از الاصابة ج 6 ص 1
مهتبدلغتنامه دهخدامهتبد. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) آنکه حنظل را می چیند و آن را می شکند و دانه ٔ آن را برمی آورد. و آنکه تر می نهد آن را تا تلخی آن بیرون رود. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به اهتباد شود.
مهتبرلغتنامه دهخدامهتبر. [ م ُ ت َب ِ ] (ع ص ) برنده و قطعکننده . (آنندراج ). آنکه با شمشیر می برد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتبار شود.
مهتبشلغتنامه دهخدامهتبش . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) فراهم آینده . (آنندراج ). فراهم آمده . || رسیده به چیزی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتباش شود.
مهتبللغتنامه دهخدامهتبل . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) دروغگوی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). حیله کننده و دروغگوی . (آنندراج ). || شکارجوینده . (آنندراج ). و رجوع به اهتبال شود.
مهبابلغتنامه دهخدامهباب . [ م ِ ] (ع ص )تکه ٔ نیک تیزشده به گشنی و بانگ کننده . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مهتب شود.
اهتبابلغتنامه دهخدااهتباب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تیز شدن و بانگ کردن تکه وقت گشنی . مهتب نعت است از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || فاگشنی آمدن . (المصادر زوزنی ). || بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطع. (اقرب الموارد).
مهتبدلغتنامه دهخدامهتبد. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) آنکه حنظل را می چیند و آن را می شکند و دانه ٔ آن را برمی آورد. و آنکه تر می نهد آن را تا تلخی آن بیرون رود. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به اهتباد شود.
مهتبرلغتنامه دهخدامهتبر. [ م ُ ت َب ِ ] (ع ص ) برنده و قطعکننده . (آنندراج ). آنکه با شمشیر می برد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتبار شود.
مهتبشلغتنامه دهخدامهتبش . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) فراهم آینده . (آنندراج ). فراهم آمده . || رسیده به چیزی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتباش شود.
مهتبللغتنامه دهخدامهتبل . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) دروغگوی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). حیله کننده و دروغگوی . (آنندراج ). || شکارجوینده . (آنندراج ). و رجوع به اهتبال شود.