معداتلغتنامه دهخدامعدات . [ م ُ ع ِدد ] (ع اِ) عبارت از چیزی است که شی ٔ برآن متوقف است اما در وجود با آن مشترک نیست مانند قدمها که به مقصود رساننده است اما در وجود با آن مشترک نیست . (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به معدة و ترکیب علل معده ذیل علل شود.
معضادلغتنامه دهخدامعضاد. [ م ِ ] (ع اِ) بازوبند. || کاردی است که قصاب بدان استخوان برد. || آنچه بر بازو بندند از دوال و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سیف که خوار داشته باشد به درخت بریدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شمشیری که به برید
مهضوضلغتنامه دهخدامهضوض . [ م َ ] (ع ص ) نعت است از هض ؛ به معنی چیز شکسته و کوفته . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
اقمهدادلغتنامه دهخدااقمهداد. [ اِ م ِ ] (ع مص ) سر برداشتن در هوا. || اقامت کردن در جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اقمهداد در فَرْخ (جوجه )، شبه ارتعاد است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اکمهدادلغتنامه دهخدااکمهداد. [ اِ م ِ ] (ع مص ) سر بلند داشتن : اکمهد الفرخ ؛اذا رفع رأسه بطلب الطعام . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سر دروا داشتن . (آنندراج ) (منتهی الارب ).