صندوق رأیballot box1واژههای مصوب فرهنگستانصندوقی مهرومومشده که رأیدهندگان رأی خود را در آن میاندازند
تشکیل فرستهestablishment of mails, création des dépêches (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمجموع مراحل چهارنخ کردن مرسولهها و بستهبندی و بستن کیسهها و مهروموم کردن و آمادهسازی برای ارسال
فرستهdispatch 3, dépêche (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانکیسه یا مجموعۀ کیسههای برچسبخورده و مهرومومشده و ممهور به مُهر یا بدون مُهر که بین واحدهای پُستی مبادله میشود
گواهی انبار مواد مصرفیcertificate of sea storesواژههای مصوب فرهنگستانگواهیای که مأموران گمرک پس از مهروموم انبار آذوقه و لوازم کشتیهایی که مبدأ حرکت آنها بنادر خارجی بوده است صادر میکنند
عوددیکشنری عربی به فارسیگل () گل يا سيمان مخصوص درزگيري وبتونه , حلقه لا ستيکي مخصوص دهانه بطري , مهروموم کردن , درزگيري کردن , عود زدن , عود