مهنتلغتنامه دهخدامهنت . [ م ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر در 65هزارگزی جنوب بمپور کنار راه مالرو چانف به نیکشهر. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
مهنتلغتنامه دهخدامهنت . [ م َ ن َ / م ِ ن َ ] (ع مص ) مَهن . خدمت کردن . (منتهی الارب ). مهنة. رجوع به مهنة شود.
محنطلغتنامه دهخدامحنط. [ م ُ ح َن ْ ن َ ] (ع ص ) آنکه حنوط پاشد بر میت . (آنندراج ). || رسیده از گیاه رمث . مُحَنَّط. (ناظم الاطباء).
محنطلغتنامه دهخدامحنط. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) گیاه رمث سپید گشته . پخته شده و رسیده از گیاه رمث . (ناظم الاطباء).
محنثلغتنامه دهخدامحنث . [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) کسی که بزه مند می کند و خلاف سوگند می گرداند. (ناظم الاطباء). خلاف سوگند کنند. (از منتهی الارب ). || کسی که مایل می گرداند از باطل به سوی حق . || رسوای بدبخت . (ناظم الاطباء).
مهنةلغتنامه دهخدامهنة. [ م َ / م ِ ن َ ] (ع مص ) مهن . مهنت . خدمت کردن . (منتهی الارب ) (زوزنی ). || زود رنجانیدن کسی را. (منتهی الارب ). || خوار شدن . (زوزنی ). || دوشیدن . (زوزنی ). دوشیدن شتران وقت بازگشت . || آرمیدن با زن . (از منتهی الارب ).