مهندزلغتنامه دهخدامهندز. [ م ُ هََ دِ ] (معرب ، ص ، اِ) اندازه گیرنده در کاریز و بنا و زمین . (منتهی الارب ). مهندس . رجوع به مهندس شود. جوالیقی در المعرب (ص 11) گوید: در کلام عرب حرف زاء بعد از دال نباشد مگر دخیل چنانکه هنداز و مهندز، که زاء به سین تبدیل کرده
مهندسلغتنامه دهخدامهندس . [ م ُ هََ دِ ] (معرب ، ص ، اِ) (معرب از اندازه ٔ فارسی ) مهندز. اندازه گیرنده . (غیاث ). تقدیرکننده . (مهذب الاسماء) محاسب . شماردار. مقدر : ز دینار و گوهر هزاران هزارکه آن را مهندس نداند شمار. فردوسی .گهر
مهندسلغتنامه دهخدامهندس . [ م ُهََ دِ ] (اِخ ) محمدبن عبدالکریم بن عبدالرحمان حارثی دمشقی ، ملقب به مؤیدالدین و مکنی به ابوالفضل . عالم در هندسه و طب بود. در دمشق متولد شد، ابتدا به نجاری پرداخت و سپس هندسه و ریاضیات خواند و در علم افلاک و زیجها مطالعه نمود. آنگاه به علم طب روی آورد و مدتی در
مهندسفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که در پارهای از علوم و فنون، مانند راهسازی، معماری، کشاورزی، یا ساختن کارخانهها و ماشینها تحصیلات عالی کرده و متخصص شده باشد.۲. [قدیمی] اندازهگیرنده.
مهندسلغتنامه دهخدامهندس . [ م ُ هََ دِ ] (معرب ، ص ، اِ) (معرب از اندازه ٔ فارسی ) مهندز. اندازه گیرنده . (غیاث ). تقدیرکننده . (مهذب الاسماء) محاسب . شماردار. مقدر : ز دینار و گوهر هزاران هزارکه آن را مهندس نداند شمار. فردوسی .گهر
مهندسلغتنامه دهخدامهندس . [ م ُهََ دِ ] (اِخ ) محمدبن عبدالکریم بن عبدالرحمان حارثی دمشقی ، ملقب به مؤیدالدین و مکنی به ابوالفضل . عالم در هندسه و طب بود. در دمشق متولد شد، ابتدا به نجاری پرداخت و سپس هندسه و ریاضیات خواند و در علم افلاک و زیجها مطالعه نمود. آنگاه به علم طب روی آورد و مدتی در
مهندسفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که در پارهای از علوم و فنون، مانند راهسازی، معماری، کشاورزی، یا ساختن کارخانهها و ماشینها تحصیلات عالی کرده و متخصص شده باشد.۲. [قدیمی] اندازهگیرنده.
مهندسلغتنامه دهخدامهندس . [ م ُ هََ دِ ] (معرب ، ص ، اِ) (معرب از اندازه ٔ فارسی ) مهندز. اندازه گیرنده . (غیاث ). تقدیرکننده . (مهذب الاسماء) محاسب . شماردار. مقدر : ز دینار و گوهر هزاران هزارکه آن را مهندس نداند شمار. فردوسی .گهر
مهندسلغتنامه دهخدامهندس . [ م ُهََ دِ ] (اِخ ) محمدبن عبدالکریم بن عبدالرحمان حارثی دمشقی ، ملقب به مؤیدالدین و مکنی به ابوالفضل . عالم در هندسه و طب بود. در دمشق متولد شد، ابتدا به نجاری پرداخت و سپس هندسه و ریاضیات خواند و در علم افلاک و زیجها مطالعه نمود. آنگاه به علم طب روی آورد و مدتی در
مهندسفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که در پارهای از علوم و فنون، مانند راهسازی، معماری، کشاورزی، یا ساختن کارخانهها و ماشینها تحصیلات عالی کرده و متخصص شده باشد.۲. [قدیمی] اندازهگیرنده.