تبانی در مسابقهmatch-fixing, race-fixingواژههای مصوب فرهنگستاندستکاری در نتیجۀ بازی، به نفع یکی از طرفهای مسابقه، گاه با اعمال نفوذ اتحادیههای شرطبندی متـ . تبانی3
تابانلغتنامه دهخداتابان . (اِ) تاوان [ تبدیل «واو» به «ب » ]. غرامت : هابیل گفت مرا در این تابان نیست . (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 2 ص 136).
گل جاملغتنامه دهخداگل جام . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) شیشه های رنگین که در عمارت خانه و حمام و در تابدانها تعبیه کنند وآنرا آینه جامی نیز میگویند. (آنندراج ) : روشن بود ز عالم بالا فضای دل گل جام دارد از مه تابان سرای دل . محسن تأثیر (از آنندراج )
انگشت کشیدنلغتنامه دهخداانگشت کشیدن . [ اَ گ ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) از دور به انگشت نمودن چیزی را. (آنندراج ) : ترسم چو از محاق نوازی برون شوم در من کشند مرد و زن انگشت چون هلال . مجد همگر (از آنندراج ).
بدندانلغتنامه دهخدابدندان . [ ب ِ دَ ] (ص مرکب ) صاحب دندان . دندان دار. بادندان : گرانجانی که گفتی جان نبودش بدندانی که یک دندان نبودش . نظامی . || لایق و مناسب . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (ازانجمن آرا) :
لمعلغتنامه دهخدالمع. [ ل ُ م َ ] (ع اِ) ج ِ لُمْعة . (اقرب الموارد) : توقع از ایام ایشان داشتن به لمع سراب مغرور شدن است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).چون مرا ماهی برآمد با لمعپس چرا باشم غباری را تبع. مولوی .آبگینه هم بداند از غروب <b
تیره شبلغتنامه دهخداتیره شب . [ رَ / رِ ش َ ](اِ مرکب ) شب تاریک . شب ظلمانی و سیاه : چراغی است مر تیره شب را بسیچ ببد تا توانی تو هرگز مپیچ . فردوسی .وگر گوسفندی برند از رمه به تیره شب و روزگار د