لغتنامه دهخدا
موازات . [ م ُ ] (ع اِمص ) برابری و مقابلی و محاذات . (ناظم الاطباء). موازاة. مقابله . مواجهه . محاذات . ازاء. برابر شدن . (یادداشت مؤلف ). مقابله و برابری . (غیاث ) (آنندراج ).مقابله . (المصادر زوزنی ) : با دوازده هزارسوار گزیده به موازات رایات سلطان