مواماءةلغتنامه دهخدامواماءة. [ م ُ م َ ءَ ] (ع مص ) سازواری کردن با کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موائمة. موامئة و موائمة دو واژه اند و یا مقلوب یکدیگرند. (از منتهی الارب ). لغتی است در موأمة. (از اقرب الموارد). و رجوع به موأمة شود.
موأمةلغتنامه دهخداموأمة. [ م ُ ءَ م َ ] (ع اِ) خود آهنی بی مونه و آن پاره آهن جامه باشد که بدان خود را به حلقه های زره بر گردن بندند. (منتهی الارب ).
موأمةلغتنامه دهخداموأمة. [ م ُ ءَ م َ ] (ع مص ) سازواری کردن با کسی . || مباهات کردن با کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
موماةلغتنامه دهخداموماة. [ م َ ] (ع اِ) موماء. بیابان . ج ، موامی . (ازمنتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به موماء شود.
موهمهلغتنامه دهخداموهمه . [ هَِ م َ ] (ع ص ) موهمة: کلمات موهمه ؛ سخنان به وهم افکننده . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موهم و وهم و موهمة شود.