موربلغتنامه دهخدامورب . [ م ُ وَرْ رَ ] (ص ) نعت مفعولی منحوت از «اریب » و «وریب » فارسی . وریب . اریب . این لفظ عربی نیست و گویا فارسی زبانان از لفظ اریب و وریب فارسی ، این صیغه ٔ مفعولی را ساخته اند. (از یادداشت مؤلف ). کج و معوج و دارای اریب . (ناظم الاطباء). خط و راه کج . این معنی از اری
موربدیکشنری فارسی به انگلیسیbevel, bias, cater-cornered, diagonal, glancing, oblique, slant, slantwise, transverse
مؤربلغتنامه دهخدامؤرب . [ م ُ ءَرْ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی است از تأریب . رجوع به تأریب شود. استوار. (ناظم الاطباء). استوار کرده شده . (آنندراج ). کامل و افزون کرده شده : گویند اعطاه اﷲ عضواً مؤرباً؛ داد خدا او را عضو کامل و استوار. (منتهی الارب ). کامل . (ناظم الاطباء). افزون و کامل کرده
مؤربلغتنامه دهخدامؤرب . [ م ُ ءَرْ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأریب . رجوع به تأریب شود. استوارکننده . آن که تنگ و محکم می کشد گره را. (ناظم الاطباء). || افزون کننده .(از منتهی الارب ). || آن که کامل می نماید و تمام می کند چیزی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). تمام نماینده ٔ چیزی . (آنن
مؤربلغتنامه دهخدامؤرب . [ م ُءْ رِ ] (ع ص ) ظفریاب و غالب آمده بر کسی . (ناظم الاطباء). ظفریابنده . (آنندراج ).
موربهلغتنامه دهخداموربه . [ م ُ وَرْ رَ ب َ / ب ِ ] (ص ) مورب . مؤنث مورب . (یادداشت مؤلف ).- خطوط موربه ؛ خطهای کج و معوج .(از یادداشت مؤلف ).
مؤربلغتنامه دهخدامؤرب . [ م ُ ءَرْ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی است از تأریب . رجوع به تأریب شود. استوار. (ناظم الاطباء). استوار کرده شده . (آنندراج ). کامل و افزون کرده شده : گویند اعطاه اﷲ عضواً مؤرباً؛ داد خدا او را عضو کامل و استوار. (منتهی الارب ). کامل . (ناظم الاطباء). افزون و کامل کرده
مؤربلغتنامه دهخدامؤرب . [ م ُ ءَرْ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأریب . رجوع به تأریب شود. استوارکننده . آن که تنگ و محکم می کشد گره را. (ناظم الاطباء). || افزون کننده .(از منتهی الارب ). || آن که کامل می نماید و تمام می کند چیزی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). تمام نماینده ٔ چیزی . (آنن
مؤربلغتنامه دهخدامؤرب . [ م ُءْ رِ ] (ع ص ) ظفریاب و غالب آمده بر کسی . (ناظم الاطباء). ظفریابنده . (آنندراج ).
موربهلغتنامه دهخداموربه . [ م ُ وَرْ رَ ب َ / ب ِ ] (ص ) مورب . مؤنث مورب . (یادداشت مؤلف ).- خطوط موربه ؛ خطهای کج و معوج .(از یادداشت مؤلف ).