موسیقی آمادهstock music, music libraryواژههای مصوب فرهنگستانموسیقی ضبطشده و موجود که مجدداً مورد استفاده قرار گیرد
موسیقیِ اتفاقیaleatory music, chance musicواژههای مصوب فرهنگستاناز جریانهای موسیقی قرن بیستم که در آن آهنگساز آگاهانه از عامل اتفاق یا عدم قطعیت در فرایند ساخت یا اجرا استفاده میکند
موسیقی کلاسیکclassical music, art musicواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موسیقی که غالباً بهعنوان موسیقی جدی و هنری و در مقابل موسیقیهای مردمپسند و مردمی از آن یاد میشود
موسیقی مردمپسندpopular music, pop music 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی موسیقی سبک، عمدتاً آوازی یا برای رقص و نمایشهای موسیقایی که با اتکا به اقتصاد بازار و ذوق عامه در اروپای اواخر قرن هیجدهم به وجود آمد و از قرن بیستم بهطور وسیعی مورد استفادۀ رسانههای گروهی قرار گرفت
skyrocketedدیکشنری انگلیسی به فارسیصعود کرد، موشک وار رفتن، بسرعت بالا رفتن، مثل موشک بهوا پرتاب کردن
صاروخدیکشنری عربی به فارسیاسلحه پرتاب کردني , گلوله , موشک , پرتابه , فشفشه , راکت , با سرعت از جاي جستن , بطور عمودي از زمين بلندشدن , موشک وار رفتن
موشکلغتنامه دهخداموشک . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پس کوه بخش ریوش شهرستان کاشمر واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری ریوش با 8034 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
موشکلغتنامه دهخداموشک . [ ش َ ] (اِ مصغر) مصغر موش یعنی موش کوچک . (ناظم الاطباء). نوعی از موش است . (آنندراج ). موش خرد. و این کلمه با موسکولوس لاتینی لفظاً و معناً از یک ریشه است ، چه موسکولوس هم به معنی موش کوچک است . (یادداشت مؤلف ) : نور گیتی فروز چشمه ٔ هور<
موشکفرهنگ فارسی عمید۱. [مصغرِ موش] موش کوچک.۲. از آلات آتشبازی.۳. (نظامی) از آلات جنگ که دارای مواد منفجره است و در جنگها به کار میرود.۴. دستگاهی که به فضا پرتاب میشود.⟨ موشک کور: (زیستشناسی) = موش ⟨ موش کور: ( نور گیتیفروز چشمهٴ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی: ۱۲۸)
شموشکلغتنامه دهخداشموشک . [ ش ُ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سدن بخش مرکزی شهرستان گرگان . سکنه ٔ آن 700 تن . آب آن از رودخانه ٔ شموشک . محصول عمده ٔ آنجا برنج ، غلات ، توتون ، سیگار و لبنیات . صنایع دستی زنان آنجا بافتن پارچه های نخی و کرباس است . (از فرهنگ
نموشکلغتنامه دهخدانموشک . [ ن َ ش َ ] (اِ) نموسک است که تیهو باشد، و به ضم اول هم [ ن ُ ش َ ] به نظر آمده است . (از برهان قاطع). رجوع به نموسک شود.
موشکلغتنامه دهخداموشک . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پس کوه بخش ریوش شهرستان کاشمر واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری ریوش با 8034 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
موش موشکلغتنامه دهخداموش موشک . [ شَک ْ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ٔ کودکان ) نوعی بازی است که بیشتر به قایم موشک معروف است . غایب موشک . غایب باشک . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به قایم موشک شود.
موشکلغتنامه دهخداموشک . [ ش َ ] (اِ مصغر) مصغر موش یعنی موش کوچک . (ناظم الاطباء). نوعی از موش است . (آنندراج ). موش خرد. و این کلمه با موسکولوس لاتینی لفظاً و معناً از یک ریشه است ، چه موسکولوس هم به معنی موش کوچک است . (یادداشت مؤلف ) : نور گیتی فروز چشمه ٔ هور<