موصوللغتنامه دهخداموصول .[ م َ ] (ع ص ، اِ) چیزی که به چیز دیگر پیوسته شده باشد و متصل گشته . (ناظم الاطباء). پیوسته شده به چیزی .(آنندراج ). پیوسته . متصل . (یادداشت مؤلف ). رس
موصولفرهنگ انتشارات معین(مُ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) وصل شده ، پیوند شده . 2 - از نظر دستوری کلمه ای است که قسمتی از جمله را به قسمت دیگر می پیوندد.
موثوللغتنامه دهخداموثول . [ م َ ] (ع ص ) رسیده و چسبیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). موصول . (اقرب الموارد).
قیاس موصوللغتنامه دهخداقیاس موصول . [ س ِ م َ / مُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاس مرکب موصول بود یا مفصول . اما موصول آن بود که نتایج را در او بجای خود ایراد کنند و هم
قیاس موصوللغتنامه دهخداقیاس موصول . [ س ِ م َ / مُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاس مرکب موصول بود یا مفصول . اما موصول آن بود که نتایج را در او بجای خود ایراد کنند و هم
کهفرهنگ انتشارات معین( ~ .) 1 - (موصول ) کلمه ای که دو قسمت جمله را به یکدیگر پیوند می دهد. 2 - (ادات استفهام ) چه کسی ¿ کی ¿