موفقیتلغتنامه دهخداموفقیت . [ م ُ وَف ْ ف َ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) توفیق . کامیابی . کامروایی . کامرانی . دست یابی به آرزو یا انجام دادن کاری . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به توفیق شود.
موفقیتفرهنگ مترادف و متضادتوفیق، بهرهمندی، پیروزی، توفیق، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، کامکاری ≠ ناکامی
موفقیتلغتنامه دهخداموفقیت . [ م ُ وَف ْ ف َ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) توفیق . کامیابی . کامروایی . کامرانی . دست یابی به آرزو یا انجام دادن کاری . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به توفیق شود.
موفقیتفرهنگ مترادف و متضادتوفیق، بهرهمندی، پیروزی، توفیق، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، کامکاری ≠ ناکامی
موفقیتلغتنامه دهخداموفقیت . [ م ُ وَف ْ ف َ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) توفیق . کامیابی . کامروایی . کامرانی . دست یابی به آرزو یا انجام دادن کاری . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به توفیق شود.
آزمون موفقیتachievement testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی استاندارد برای سنجش سطح فعلی مهارتهای آزمودنی یا دانش او در یک موضوع خاص