موهوم پرستیلغتنامه دهخداموهوم پرستی . [ م َ / مُو پ َ رَ ] (حامص مرکب ) صفت موهوم پرست . اعتقاد به خرافات و موهومات . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موهوم پرست شود.
موهوملغتنامه دهخداموهوم . [ م َ ] (ع ص ) پنداشته . (مهذب الاسماء). توهم شده . خیال شده . تصورشده . گمان شده . || هرچیزی که وجود خارجی نداشته باشد. (ناظم الاطباء). آنچه انسان تصور کند ولی اساس و پایه ای نداشته باشد. وهمی . خیالی .پنداری . آنچه بر اندیشه ٔ درست یا حقیقی استوار نیست . پنداشته . خ
خرافةدیکشنری عربی به فارسیافسانه , داستان , دروغ , حکايت اخلا قي , حکايت گفتن , موهوم پرستي , خرافات , موهوم , موهومات
بتپرستیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب پرستی، موهومپرستی، عقیدهبهخرافات، پرستش، اعتقاد مذهبی، فتیشیسم، شیطان شرک
غیاث الدینلغتنامه دهخداغیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جمشیدبن مسعودبن محمودبن محمد کاشانی . محیط طباطبائی در مقاله ٔ خود بعنوان «غیاث الدین جمشید» چنین آرد: غیاث الدین جمشید پسر مسعودبن محمودبن محمد طبیب از مردم کاشان بود. تاریخ تولد او را از روی قرینه و قیاس میتوان به دست آورد. وی در سال <span cl
موهوملغتنامه دهخداموهوم . [ م َ ] (ع ص ) پنداشته . (مهذب الاسماء). توهم شده . خیال شده . تصورشده . گمان شده . || هرچیزی که وجود خارجی نداشته باشد. (ناظم الاطباء). آنچه انسان تصور کند ولی اساس و پایه ای نداشته باشد. وهمی . خیالی .پنداری . آنچه بر اندیشه ٔ درست یا حقیقی استوار نیست . پنداشته . خ
موهوملغتنامه دهخداموهوم . [ م َ ] (ع ص ) پنداشته . (مهذب الاسماء). توهم شده . خیال شده . تصورشده . گمان شده . || هرچیزی که وجود خارجی نداشته باشد. (ناظم الاطباء). آنچه انسان تصور کند ولی اساس و پایه ای نداشته باشد. وهمی . خیالی .پنداری . آنچه بر اندیشه ٔ درست یا حقیقی استوار نیست . پنداشته . خ