مؤادیلغتنامه دهخدامؤادی . [ م ُ آ ] (ع ص ) قوی و توانا و سلاح پوشیده . (ناظم الاطباء). قوی . (از اقرب الموارد).
مواضیلغتنامه دهخدامواضی . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ماضیة.- مواضی ایام ؛ گذشته های زمان . (از یادداشت مؤلف ) : در مواضی ایام و سوالف اعوام در اقلیم هندوستان پادشاهی بوده است . (سندبادنامه ص 31). آورده اند که د
دُشکاری جنسی موادی ـ داروییsubstance/ medication induced sexual dysfunctionواژههای مصوب فرهنگستاندُشکاری جنسیای که در نتیجۀ مصرف بیشازحد یک دارو یا مادۀ مخدر یا به فاصلۀ کمی از مصرف یا قطع آن ایجاد میشود
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شونددیکشنری فارسی به عربیمضاد للهستامين
پیمودگیلغتنامه دهخداپیمودگی . [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پیموده . رجوع به پیموده شود.
موادعلغتنامه دهخداموادع . [ م َ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ میدع . (اقرب الموارد). ج ِ میدع به معنی جامه ٔ کهنه . (آنندراج ). و رجوع به میدع شود. || ج ِ میدعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به میدعة شود. || ج ِ مودع . (یادداشت مؤلف ).
دُشکاری جنسی موادی ـ داروییsubstance/ medication induced sexual dysfunctionواژههای مصوب فرهنگستاندُشکاری جنسیای که در نتیجۀ مصرف بیشازحد یک دارو یا مادۀ مخدر یا به فاصلۀ کمی از مصرف یا قطع آن ایجاد میشود
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شونددیکشنری فارسی به عربیمضاد للهستامين
مواد 1materials/ material, art materialواژههای مصوب فرهنگستانموادی که از آنها در ساخت اثر هنری استفاده میشود
رانۀ ساحلیlittoral drift, longshore drift, shore driftواژههای مصوب فرهنگستانموادی که با امواج و جریانهای زون ساحلی جابهجا میشوند
زیانباشتنیbioaccumulantواژههای مصوب فرهنگستانموادی که غلظت آنها در اندامگانهای زنده قابل افزایش است