مؤامرلغتنامه دهخدامؤامر. [ م ُ آ م ِ ] (ع ص ) آن که کنکاش و مشورت می نماید و یا طلب کنکاش کردن می کند. (ناظم الاطباء). مشورت کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مؤمرلغتنامه دهخدامؤمر. [ م ُ ءَم ْ م َ ] (ع ص ) امارت داده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). امیرکرده شده . (یادداشت مؤلف ). || تیزکرده . || داغ یافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داغدار. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). || مسلطگردانیده شده . (منتهی الارب ) (ناظ
مؤمرلغتنامه دهخدامؤمر. [ م ُ ءَم ْ م ِ ] (ع ص ) امارت دهنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه امیر می گرداند و تعیین امیر می کند. (ناظم الاطباء). || تیزکننده . || داغ و نشان نهنده . || مسلطسازنده بر. || سنان کننده در نیزه . (منتهی الارب ).
مؤمرلغتنامه دهخدامؤمر. [ م ُءْ م َ ] (ع ص ) افزون شده و متعددگشته . (ناظم الاطباء). || برکت یافته در نسل و اولاد. (منتهی الارب ).
مؤامراتلغتنامه دهخدامؤامرات . [ م ُ آ م َ ] (ع اِ) نام قسمی خط عربی . (فهرست ابن الندیم ). || احکام پادشاهان در مصادره ٔ اموال یکی از مأموران خود. (یادداشت لغت نامه ). || ج ِ مؤامرة. رجوع به مؤامرة شود.
مؤامرهلغتنامه دهخدامؤامره . [ م ُ آ م َ رَ / م ِ رِ ] (از ع ، اِمص ) با کسی مشورت نمودن . (غیاث ). مشاورت . (از المصادر زوزنی ). مؤامرة. مؤامرت . مشاوره . مشاورت . سگالیدن . سگالش . رای زنی . رای زدن با. (یادداشت مؤلف ) : تصور باید ک
مؤامرةلغتنامه دهخدامؤامرة. [ م ُ آ م َ رَ ] (ع مص ) مشاورت کردن ، و موامرة در این معنی لغت ردی است . (منتهی الارب ). مشاورت کردن . (آنندراج ). مشورت کردن با کسی در کار خود. (ناظم الاطباء). مشاورة. (دهار). || تبانی و توطئه در امری . || (اصطلاح فقهی ) به امر شخص ثالثی رجوع کردن است . متعاملین می
موامرةلغتنامه دهخداموامرة. [ م ُ م َ رَ ] (ع مص ) لغت ردی است در مؤامرة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مؤامرة شود.
موامرةدیکشنری عربی به فارسیتوطله , دسيسه , نقشه خيانت اميز , نقشه , طرح , موضوع اصلي , قطعه , نقطه , موقعيت , نقشه کشيدن , طرح ريزي کردن , توطله چيدن
مؤامراتلغتنامه دهخدامؤامرات . [ م ُ آ م َ ] (ع اِ) نام قسمی خط عربی . (فهرست ابن الندیم ). || احکام پادشاهان در مصادره ٔ اموال یکی از مأموران خود. (یادداشت لغت نامه ). || ج ِ مؤامرة. رجوع به مؤامرة شود.
مؤامرهلغتنامه دهخدامؤامره . [ م ُ آ م َ رَ / م ِ رِ ] (از ع ، اِمص ) با کسی مشورت نمودن . (غیاث ). مشاورت . (از المصادر زوزنی ). مؤامرة. مؤامرت . مشاوره . مشاورت . سگالیدن . سگالش . رای زنی . رای زدن با. (یادداشت مؤلف ) : تصور باید ک
مؤامرةلغتنامه دهخدامؤامرة. [ م ُ آ م َ رَ ] (ع مص ) مشاورت کردن ، و موامرة در این معنی لغت ردی است . (منتهی الارب ). مشاورت کردن . (آنندراج ). مشورت کردن با کسی در کار خود. (ناظم الاطباء). مشاورة. (دهار). || تبانی و توطئه در امری . || (اصطلاح فقهی ) به امر شخص ثالثی رجوع کردن است . متعاملین می