خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَدِينَةِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آئورت
فرهنگ فارسی عمید
بزرگترین سرخرگ بدن که از بطن چپ قلب خارج میشود و توسط شاخههای خود خون را به تمام بدن میرساند؛ امالشرایین.
-
آب خست
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی میوۀ ترششده و فاسد.
-
آب دست
فرهنگ فارسی عمید
۱. آبی که با آن دستوروی خود را بشویند: ◻︎ هم خلال از طوبی و هم آبدست از سلسبیل / بلکه دستآب همه تسکین رضوان آمده (خاقانی: ۳۶۹).۲. وضو.۳. شستوشو پس از قضای حاجت؛ طهارت.۴. = مستراح۵. (صفت) چابک و ماهر و استاد در کار.
-
آب نبات
فرهنگ فارسی عمید
نوعی از شیرینی که با شیرۀ شکر درست میکنند.
-
آبخست
فرهنگ فارسی عمید
= آبخوست
-
آبخوست
فرهنگ فارسی عمید
= جزیره: ◻︎ تنیچند از موج دریا برست / رسیدند نزدیکی آبخوست (عنصری: ۳۵۲).
-
آبرفت
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنچه از سنگ و خاک یا کف رودخانه که آب آن را ساییده یا تراشیده یا روبیده باشد.۲. موادی که در مجرای آب تهنشین شود.
-
آبست
فرهنگ فارسی عمید
= آبسته
-
آبفت
فرهنگ فارسی عمید
جامۀ ستبر و خشن.
-
آبگوشت
فرهنگ فارسی عمید
خوراک آبدار که با گوشت و نخود و لوبیا تهیه میشود.
-
آپارات
فرهنگ فارسی عمید
۱. دستگاه نمایش فیلم.۲. دوربین عکاسی.۳. دستگاه؛ اسباب.۴. دستگاهی اتومانند، که برای پنچرگیری لاستیک تویی خودرو از آن استفاده میشود.
-
آپاندیسیت
فرهنگ فارسی عمید
التهاب آپاندیس یا زائدۀ روده کور که بسیار دردناک است و با عمل جراحی و برداشتن آن معالجه میشود.
-
آتش پرست
فرهنگ فارسی عمید
۱. پرستندۀ آتش؛ کسی که آتش را پرستش کند: ◻︎ به یک هفته بر پیش یزدان بدند / مپندار کآتشپرستان بدند (فردوسی: ۴/۳۱۲).۲. زردشتی. Δ به مناسبت آنکه آتش را گرامی و محترم میدارند.
-
آتش دست
فرهنگ فارسی عمید
چستوچالاک و چابکدست در کار.
-
آخرت
فرهنگ فارسی عمید
۱. بازپسین.۲. جهانی که به اعتقاد دینداران مردم پس از زنده شدن به در آنجا وارد میشوند و به اعمال آنها رسیدگی میشود؛ جهان دیگر؛ آن جهان؛ آن سرای.