مَعِيشَتَهَافرهنگ واژگان قرآنزندگیش (معیشت :آذوقه و هر چيزي است که با آن زندگي ميکنند.کلمه معيشت از مشتقات عيش است وکلمه عيش تنها در حيات جانداران استعمال ميشود ، و اين کلمه اخص از کلمه حيات است چون حيات هم در مورد جاندار بکار ميرود ، و هم در مورد خداي تعالي ، و هم فرشتگان ، ولي کلمه عيش در مورد خدا و ملائکه استعمال نميشود )
مهستیلغتنامه دهخدامهستی . [ م َ س ِ / م َ هَِ ] (اِ مرکب ) مخفف ماه ستی (ستی مخفف عربی سَیِّدَتی ). ماه خانم . ماه بانو. || از نامهای ایرانی : داشت زالی به روستای تکاومهستی نام دختری و سه گاو. سنائی .<b
مهستیفرهنگ فارسی معین(مَ هِ یا مَ س ) (اِمر.) 1 - ماه خانم ، بانوی بزرگ . 2 - نامی است از نام های زنان .
مهستیفرهنگ نامها(تلفظ: mahasti) (فارسی ـ عربی) (مَه = ماه + ستی = مخفف سیدتی) ، ماه خانم ، ماه بانو ؛ (در اعلام) مهستی گنجوی شاعرهی ایرانی که بعضی او را معاصر سلطان سنجر و بعضی معاصر سلطان محمود غزنوی دانستهاند .
شکار معیشتیsubsistence huntingواژههای مصوب فرهنگستانشکاری که مردمان بومی با هدف تهیة غذا و حفظ بقای خود و خانوادهشان انجام میدهند
مساکنلغتنامه دهخدامساکن .[ م َ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ مسکن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). منازل . خانه ها. مسکن ها. رجوع به مسکن شود : و سکنتم فی مساکن الذین ظلموا انفسهم . (قرآن 45/14). و کم أهلکنا من قریة بطرت معیشتها فتلک مساکنهم لم تسک
معیشةلغتنامه دهخدامعیشة. [ م َ ش َ ] (ع مص ) زیستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) زندگانی . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): و کم اهلکنا من قریة بطرت معیشتها فتلک مساکنهم لم تسکن من بعدهم الا قلیلاً و کنا
بطرلغتنامه دهخدابطر. [ ب َ طَ ] (ع مص ) سخت شادی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شادی و تنعم از حد درگذشتن . (ترجمان علامه جرجانی ص 26). سخت شاد شدن .(آنندراج ). || (اِمص ) توانگری و فراخی عیش . (غیاث ). شادی سخت . نشاط. خرمی . خوشی <span class="hl