نقشۀ همضخامتisopach map, thickness map, isopachous mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که ضخامت یک لایه یا سازند یا پیکرههای تختالی دیگر را در ناحیهای جغرافیایی نشان میدهد
همآغازmass start, mass strart raceواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقهای که در آن همۀ شرکتکنندگان همزمان و از یک محل مسابقه را شروع میکنند
نقشۀ هممقدارisoplethic map, isarithmic mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که در آن نقاط همکمیت به هم وصل شدهاند
فضوخلغتنامه دهخدافضوخ . [ ف َ ] (ع ص ) میی که خورنده ٔ خود را بشکند و سست کند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به فضوح شود.
لعل کردارلغتنامه دهخدالعل کردار.[ ل َ ک ِ ] (ص مرکب ) مانند لعل . لعل سان : چون بنگری آن دو لعل خونخوارخونی و میی است لعل کردار.نظامی .
شراب ریختنلغتنامه دهخداشراب ریختن . [ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) شراب دادن . می از جام به پیاله سرازیر کردن : دهان شیشه گشا صبح شد شراب بریزمیی به ساغر من همچو آفتاب بریز.خاقانی .
هشیار کردنلغتنامه دهخداهشیار کردن . [هَُ ش ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به خود آوردن . افاقه . به هوش آوردن . از مستی و غفلت بیرون آوردن : میی خور کز سر دنیا توانی خاستن یکدل نه آن ساعت که هشیارت کند مخمور بنشینی .سعدی .
مییلغتنامه دهخدامیی . [ م َ ] (اِخ ) از گویندگان فارسی زبان هندوستان و از مردم شهر گوالیار و از حکام و رجال دهلی بود. بیت زیر از اوست :من می روم و برق زنان شعله ٔ آهم ای همنفسان دور شوید از سر راهم .(از قاموس الاعلام ترکی ).