مُلْتَحَداًفرهنگ واژگان قرآنپناهگاه (اسم مکان و به معناي محلي که شخص مورد آسيب ،خود را به آن محل کنار بکشد ، تا از شري که متوجه او است ايمان بماند)
ملتذعلغتنامه دهخداملتذع . [ م ُ ت َ ذِ ] (ع ص ) جراحت و ریش سوزان به درد سوزش . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جراحت سوزناک و دردناک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به التذاع شود.
ملتحدلغتنامه دهخداملتحد. [ م ُ ت َ ح َ ] (ع اِ) پناهگاه . (ترجمان القرآن ) (غیاث ). پناه . (منتهی الارب ). پناه و دستگیر. (ناظم الاطباء). ملجاء. (از اقرب الموارد) : واتل ما اوحی الیک من کتاب ربک لامبدل لکلماته و لن تجد من دونه ملتحداً. (قرآن 2
بلاغلغتنامه دهخدابلاغ . [ ب َ ] (ع اِ) کفایت و بسندگی . (منتهی الارب ). کمال و کفایت . (غیاث اللغات ). کفایت . (اقرب الموارد) : هذا بلاغ للناس و لینذروا به . (قرآن 52/14)؛ این کفایت است مردم را تا بدان ترسانده شوند. ًان فی هذا لبلاغا ل