مُچگویش خلخالاَسکِستانی: čək دِروی: dasə gardan شالی: dasə gardan کَجَلی: bilak کَرنَقی: bâlə gardan کَرینی: bâlə gardan کُلوری: (dasə) bilangâ گیلَوانی: bâla gardan لِردی: dasə band
نقشۀ همضخامتisopach map, thickness map, isopachous mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که ضخامت یک لایه یا سازند یا پیکرههای تختالی دیگر را در ناحیهای جغرافیایی نشان میدهد
همآغازmass start, mass strart raceواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقهای که در آن همۀ شرکتکنندگان همزمان و از یک محل مسابقه را شروع میکنند
نقشۀ هممقدارisoplethic map, isarithmic mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که در آن نقاط همکمیت به هم وصل شدهاند
مُچُّمگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی من نمیدانم ، من که نمیدانم ، من نمیفهمم ، متوجه نمیشوم ، مچ دست
پسخمشdorsifelexionواژههای مصوب فرهنگستانخمش یا تا کردن بخشی از اندام، از مچ پا یا مچ دست، در جهت معکوس
پرّهمُچblade cuffواژههای مصوب فرهنگستانپوشش فلزی یا چوبی یا پلاستیکی که دور قسمت ساقة پرّة ملخ نصب میشود تا حالت ماهیوار پرّه را در بخش محور ملخ حفظ کند